محل تبلیغات شما

اقتدار اسمانی



 

استاد شهید آیت‌الله مطهری در بیان معارف و حقایق اسلامی، زبان گویا و قلم رسای خویش را به كار می‌گرفت و برتری مكتب اسلام را بر مكاتب قدیم و جدید برملا می‌ساخت. مطلب زیر گواه صادق این مدعاست. استاد شهید در این مطلب، قوت و استحكام منطق اسلام را در برابر مكتب هندی در موضوع خودسازی و مبارزه با نفس به خوبی نشان داده است. شایان ذكر است كه این مطلب مشتمل بر دو جلسه سخنرانی استاد مطهری در زمستان ١٣٥٠ و بهار ١٣٥١ هجری شمسی است و بخشی از كتاب انسان‌شناسی قرآن» را كه توسط انتشارات صدرا به چاپ رسیده است تشكیل می‌دهد.

 

چگونگی بریدن از غیر خدا در اسلام

این است كه اسلام برنامه تكمیل روحی و روانی را از اول با خدا شروع می‌كند، اصلا با خود خدا شروع می‌كند. از اول می‌گوید اگر می‌خواهی از اشیا ببری، به خدا پیوند كن. در مورد همان بریدن اول، نمی‌گوید به اتكای نفس خودت چنین كاری كن، نمی‌گوید برو برنامه چنین ریاضتی را ترتیب بده، می‌گوید به او متصل باش. در اسلام، خدا به صورت یك محبوب و به صورت یك مطلوب برای انسان درمی‌آید و آن وقت بریدن از اشیا خیلی ساده می‌شود، زیرا از اول یك نقطه مثبت نشان داده می‌شود.

برای توضیح بیشتر مثالی عرض می‌كنم. یك ورزشكار را در نظر بگیرید كه همین قدر می‌داند كه برای اینكه نیروی بدنی‌اش تقویت بشود یك سلسله ورزش‌های سختی باید انجام بدهد. چه حالتی دارد؟ دندان روی جگر می‌گذارد و می‌آید روزی سه ساعت و گاهی شش ساعت متوالی به خودش فشار می‌آورد و ورزش می‌كند. مثلا از زمین وزنه برمی‌دارد برای اینكه از این كار قدرت و نیرو و ورزیدگی عضلات را می‌خواهد.

در مسائل روحی، یك وقت این طور است كه یك فرد متوجه می‌شود كه همان طور كه بدن، ورزشی و ریاضتی دارد و باید به بدن فشار آورد تا نیروی بدنی به وجود بیاید، روی روح هم باید فشار آورد تا نیروی روحی به وجود بیاید. طبق طرز فكر هندی آن آخر آخرش كه نیروی روحی به وجود بیاید، آن وقت او را به خدا می‌رساند. خدا در آن آخر كار قرار گرفته و در این مراحل اول بین ما و خدا فاصله زیادی وجود دارد. خدا به ما كاری ندارد و ما هم به خدا كاری نداریم. ما باید این فشارهای زیاد را روی خودمان بیاوریم تا آخر كار به خدا برسیم. طرز تفكر هندی اصلا این است؛ یعنی در ابتدای كار اساسا خدا مطرح نیست.

ولی شما در اسلام می‌بینید كه از همان ابتدا خود خدا مطرح است، از ابتدا همان اخلاص مطرح است و هرچه را می‌خواهد از همان ابتدا با اخلاص می‌خواهد. به همین دلیل عالی‌ترین نتایجی را كه پیرو مكتب هندی از راه ریاضت‌های بسیار شدید خودش می‌گیرد، یك مسلمان بدون اینكه نیازی به آن ریاضت‌ها داشته باشد و به قول خود هندی‌ها جنبه ضدانسانی به خودش بگیرد، این كمالات روحی را كسب می‌كند. این جهت یك فرق بسیار اساسی است، غیر از فرق‌های دیگری كه در اصل برنامه‌ها هست كه بعد می‌خوانیم.

بعضی برنامه‌ها اساسا از نظر اسلام نباید وجود داشته باشد چون روی روح و جسم فشار می‌‌‌آورد. وقتی كار از اول اشتباه باشد، یعنی از اول با توجه به خدا صورت نگیرد قهرا برای به دست آوردن آن استغراق‌هایی كه پیش خودشان فرض می‌كنند، چاره‌ای ندارند جز اینكه این فشارها را بیاورند. ولی در برنامه اسلام گذشته از اینكه این فشارها زندگی را مختل می‌كند، اصلا ضدانسان است، ضد زندگی است، نیازی هم به آن نیست؛ نه اینكه نیازی هست و چون ضد زندگی است اسلام تجویز نمی‌كند؛ اصلا نیازی به آن نیست.

این [یعنی برنامه اسلام] مثل این است كه در ورزش‌های بدنی یك ورزشكار، مشوق‌هایی در كار باشد كه این ورزش را خود به خود آسان كند. در مقام تشبیه - مثال بهتر از این نداریم- فرض كنید یك ورزشكار در حالی ورزش می‌كند كه معشوقه و محبوبه‌ای هم دارد كه ناظر به احوال اوست و آن معشوقه از اینكه می‌بیند این فرد این ورزش‌ها را انجام می‌دهد خوشش می‌آید و لذت می‌برد. ببینید این ورزشكار چه نیروی روحی برای ورزش پیدا می‌كند! نیرویش مضاعف می‌شود، چند برابر می‌شود، برخلاف كسی كه همین طور به خودش فشار می‌آورد تا بعد از یك سال ورزش فقط عضله‌اش قوی شده باشد؛ چنین ورزشكاری ورزش را بر خودش تحمیل می‌كند.

حال بپردازیم به اصولی كه در یوگا مطرح است. یوگا مجموع آداب و اعمالی است كه به آن نتیجه نهایی منجر می‌شود. برای یوگا هشت ركن و به تعبیر دیگر هشت عضو قایلند و البته برای هر عضوی اعضای دیگری قایل هستند. مناسب است كه ما این هشت عضو را به‌طور خلاصه بخوانیم و با تعلیمات اسلام تطبیق كنیم و ببینیم كدام یك با تعلیمات اسلامی مطابق است و كدام یك مطابق نیست.

 

در اسلام تمرین تمركز بر یك نقطه نداریم

قبل از آنكه به نقد یك به یك اصول هشتگانه یوگا بپردازیم مطلبی را به عنوان مقدمه عرض می‌كنیم كه بیشتر متوجه همان هدف اصلی یوگاست كه مساله آزاد شدن روح و تمركز قوای معنوی در یك نقطه است كه تا در یك نقطه متمركز نشود آن نیرو پیدا نمی‌شود. البته این مقدار، مطلبی است كه اروپایی‌ها هم اذعان و تصدیق دارند كه این خاصیت در قوای روحی انسان هست كه اگر در یك نقطه متمركز بشود، فوق‌العاده قدرت پیدا كرده و نیرومند می‌شود. كتابی هم آقای كاظم‌زاده ایرانشهر تحت عنوان روح و قوای روحی دارد كه رساله كوچك و خوبی است. درباره مساله تمركز در آن كتاب بحث كرده و در جاهای دیگر هم خیلی بحث شده است. من قسمتی از این كتاب را برای شما می‌خوانم و بعد مقایسه می‌كنم:

ذهن انسان در هر سوی و هر جهت پراكنده است و هردم به شیئی می‌گراید و از شاخه‌ای به شاخه دیگر می‌جهد و هیچ قرار و ثبات نمی‌نماید. یكی از راه‌های مهم مهار كردن امواج ذهنی، تمركز نیروی دماغی در نقطه‌ای واحد است به نحوی كه ذهن از پراكندگی همه جانبه خود دست بردارد و متوجه نقطه‌ای واحد بشود.

بعد می‌گوید نقطه‌ای را در نظر بگیرید و ذهن را در آن متمركز كنید. تمرین‌تان این باشد كه ذهن‌تان روی آن متمركز باشد و هیچ چیزی غیر از آن را تصور نكنید. ما جزو تعلیمات و عبادت‌های اسلام چنین چیزی نداریم كه انسان ذهنش را متوجه یك نقطه واحد كند. چیزی كه اسلام اجازه می‌دهد فقط همان تمركز نیروی دماغی و فكری در حال عبادت است؛ اول متمركز كردن در خود عبادت، بعد متمركز كردن در معبود. گفتیم اصلا روح عبادت همین است كه باید در آن حضور قلب باشد، چه در اذكار و چه در قرائت قرآن. اسلام برای اینكه كسی بخواهد فكرش متوجه خدا بشود، به عنوان تمرین نگفته است كه مثلا میخی را در نظر بگیرید و همیشه توجه‌تان به این میخ یا به این سیخ یا به نوك‌بینی‌تان باشد (آن طور كه اینها می‌گویند) یا زبان‌تان را در بیاورید و بعد همه‌اش به نوك زبان‌تان نگاه كنید و فقط توجه‌تان به همین نوك زبان‌تان باشد.

اینها اصلا در تعلیمات اسلام نیست و این روی همان اصلی است كه عرض كردم كه اسلام اصلا مطلب را از خدا شروع می‌كند، در حالی كه در مكتب اینها خدا در نهایت امر است. در اسلام خدا، هم در شروع است و هم در وسط و هم در نهایت امر كه اینها مراتب معرفت است. خدا، هم اول است و هم وسط است و هم آخر. ولی از نظر اینها، آنكه او را خدا می‌گویند در آخرِ آخر قرار گرفته و فعلا ما از او جدا و بیرون از او هستیم.

بعد می‌گوید یوگا یعنی هضم و انقطاع تموّجات باطنی» و روی این قضیه بحث می‌كند كه این تفرق و تشتت، یكی از راه حواس پیدا می‌شود؛ چشم نگاه می‌كند، گوش می‌شنود، دست لمس می‌كند و مرتب ذهن را به خودشان متوجه می‌كنند. باید كاری كنیم كه از راه حواس -كه دروازه‌های ذهن ما هستند- هیچ چیز وارد نشود. یك دروازه درونی هم داریم زیرا چیزهایی هم از باطن‌مان می‌جوشد، یعنی خاطرات گذشته ما در ذهنمان می‌آید كه همان خیال ما است كه آن را هم باید تحت تسلط خودمان قرار بدهیم. وقتی ذهنِ خود را متوجه یك جا كنیم و تمرین زیادی هم بكنیم، نه از راه حواس‌مان چیزی وارد می‌شود و نه از راه دل و باطن‌مان چیزی بیرون می‌آید. مدعی هستند كه ذهن به سبب تمركز فكری، مستقل و قائم به خود می‌شود و دیگر هیچ ارتباطی با محسوسات و امواج منفك از حس باطن پیدا نمی‌كند و دارای دنیایی می‌شود بسته و متكی به خود. اگر این طور باشد ذهن یك حالت استقلال پیدا می‌كند. ذهن افراد معمولی مستقل نیست؛ دایما از شاخه‌ای به شاخه‌ای می‌پرد و از جایی به جایی می‌رود و اختیارش دست خودش نیست.

در حدیثی است كه پیغمبر اكرم (ص) فرمود: إنّما مثلُ‏ الْقلْبِ‏ مثلُ‏ ریشه بِالْفلاه تعلّقتْ فی أصْلِ شجره یقلِّبُها الرّیحُ ظهْراً لِبطْن,١٣ دل انسان مثل پری است كه در یك صحرا بر درختی آویخته شده باشد؛ باد دایما آن را پشت و رو می‌كند (در صحرا اطراف باز است و باد آزادانه رفت و آمد می‌كند) . مولوی این را به شعر درآورده است:

در حدیث آمد كه دل همچون پری است

در بیابانـی اسیـــــــر صرصری است

باد پر را هر طـرف رانـــــد گزاف       

گه چپ و گه راست با صد اختلاف

در حدیث دیگر این دل دان چنان   

كآب جوشـــان زآتش اندر قازغان

هر زمان دل را دگـــــــر رایی بود   

آن نه از وی لیك از جایــــی بود١٤

حدیث دیگری كه در این ابیات، مولوی اشاره كرده این است: لقلْبُ‏ُُ ابْنِ‏ آدم‏ أسْرعُ تقلُّباً مِنْ الْقِدْرِ إذا اسْتجْمعتْ غلیاناً؛١٥ یعنی همانا دل فرزند آدم از دیگِ در حال جوشیدن بیشتر زیر و بالا می‌شود.

خب وقتی چنین است، او مالك خودش نیست. به قول مولوی یا بادی از بیرون می‌آید (چشم آدم به جایی می‌افتد، گوش آدم چیزی می‌شنود) و دل را به سوی خودش می‌برد، یا خیالات باطنی، آرزوهای مكتوم و كینه‌های مكتوم از دل انسان می‌جوشد. اغلب هم از این دو راه است: یا باد آرزو می‌آید و دل را به طرف خودش می‌كشاند یا باد كینه و حقد و انتقام و حسد و این طور چیزها می‌آید. آن چیزی كه مطلوب است این است كه دل انسان یك جا نگه داشته شود، انسان قدرت داشته باشد كه قلب خودش را روی یك نقطه نگه دارد، اختیارش دست خودش باشد و بی‌اختیار زیر‌و‌رو نشود.

حدیثی هست كه عرفا بیشتر نقل می‌كنند. من این را در كتاب مرحوم حاج میرزا حبیب‌الله كاشانی دیدم - كه مرد عالمی هم بوده - ولی خودم تا به حال در كتب حدیث ندیده‌ام: سُئِل علِی علیهِ ‌السّلامُ: بما نِلْت ما نِلْت؟ سوال شد از حضرت امیر(ع) كه به آنجا كه رسیدی از چه رسیدی؟ فرمود: قعدْتُ علی بابِ قلْبی فلمْ أدعْ أنْ یدْخُلهُ سِوی‌الله١٦ بر در خانه دل نشستم و نگذاشتم چیزی غیر از خدا داخل آنجا بشود. اصلا خود این حدیث معنایش این است كه مالك قلب خودم شدم، اختیار قلب خودم را خودم در دست گرفتم، مثل دروازه‌ای كه دروازه‌بانی قوی داشته باشد و رفت و آمدها را كنترل كند و هرچه را دلش بخواهد راه بدهد و هرچه را نخواهد راه ندهد.

اگر انسان تا این حد بر نفس خودش و بر قلب خودش مسلط بشود، آن وقت است كه یك موجود قائم به خود و متكی به نفس و دارای دنیایی بسته و متكی به خود می‌شود. این، حرف درستی است و آنچه تا به حال گفته شد مقدمه‌ا‌ی بود برای آن چیزهایی كه آنها اركان هشتگانه یا اعضای هشتگانه یوگا می‌گویند.

١٣ . نهج‌الفصاحه ص٣٤٦

١٤ . مثنوی دفتر سوم

١٥ . نهج‌الفصاحه ص٦٣١

١٦ . [مشرق الشمسین و اکسیر السعادتین مع تعلیقات الخواجوئی ص ٣٧٨:

کما اشار الیه اولهم علی علیه السلام بعد ان سئل بهذه العبارة: بم نلت ما نلت من المنزلة و الفی؟ بقوله: قعدت علی باب قلبی فلم ادع ان یدخله سوی الله.]

رومه اعتماد


در اکثر نوشته های این تارنما ابتدا توضیحات علمی آیه و سپس خود آیه درج می شود،در این نوشتار به دلیل دو پهلو بودن آیه و اشاره داشتن آیه به دو مساله علمی،ابتدا خود آیه و داستان حضرت یوسف برسی می شود.

در داستان حضرت یوسف بعد از اینکه یوسف توسط برادرانش به چاه افکنده شده،پدر حضرت یوسف یعنی یعقوب نبی،از فرط غم و اندوه و گریه در فراق یوسف نابینا می شود،و زمانی که بردران وی به مصر مراجعت می کنند،تا گندم بخرند توسط وی شناسایی می شوند و بعد از اینکه یوسف پدر خود را از کنعان به مصر فرامی خواند،در سوره یوسف آیه ۹۴ نوشته شده است زمانی که به نزدیکی مصر می رسند حضرت یعقوب می فرماید :

وَلَمَّا فَصَلَتِ الْعِیرُ قَالَ أَبُوهُمْ إِنِّی لَأَجِدُ رِیحَ یُوسُفَ لَوْلاَ أَن تُفَنِّدُونِ ﴿۹۴﴾ و چون کاروان رهسپار شد پدرشان گفت اگر مرا به کم‏خردى نسبت ندهید بوى یوسف را مى‏شنوم (۹۴)

در این آیه دو مساله بسیار عجیب نهفته است :

نخست اینکه؛ از لحاظ علمی اثبات شده است که افراد نابینا نسبت به سایر افراد از حس بویایی بهتری برخوردار هستند،به همین دلیل بوی یوسف به مشام پدرشان می رسد ولی به مشام برادران یوسف که نابینا هستند نمی رسد.[1]

دوم سیستم بویایی ما همانند سیستم شنوایی دارای مژک هایی است،که این مژک ها همانند مژک های گوش که صداها را جمعاوری می کنند و به مغز انتقال می دهند،وظیفه دارند که بوها را جمعاوری کنند و به مغز انتقال بدهند،و دلیل استفاده از شندین بو بجای استشمام بود در این آیه شباهت سیستم شنوایی و بویایی است.

 


می خواهیم شما را به به دیدن یکی از مهمترین، قویترین و تأثیرگذارترین مستندهای روی اینترنت دعوت کنیم. این سریال مختص گروه خاصی از انسانها با نژاد و یا دین خاصی نیست بلکه همه انسان های آزادی خواه بایستی این سریال را تماشا کنند.

تهیه کنندگان این سریال، بارها گفته اند و ما هم می گوییم که هدف، شستشوی مغزی بینندگان و یا تحمیل عقاید و یا ایجاد ترس عمومی نیست و از همه کسانیکه این مستند را تماشا کنند می خواهیم تا خودشان به تحقیق راجع به موضوع های ارائه شده در این مستند بپردازند تا به میزان واقعیت مسائل مطرح شده پی ببرند.

مهمترین سخن ما بیداری” و آگاهی” است. همه ما بایستی نسبت به حوادثی که در جهان اطراف ما اتفاق می افتند، بیدار و آگاه باشیم تا بتوانیم جهت آماده سازی و تربیت نسل هایی که در آینده میزبان و همراه امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خواهند بود، خدمت کوچکی کرده باشیم.

مستند ظهور The Arrivals / زیرنویس فارسی

قسمت بیست و چهارم (ماتریالیسم و جنگ درون) (حدود ۴۷ مگابایت)

قسمت بیست و پنجم (آزادی جدا شده) (حدود ۴۷ مگابایت)

قسمت بیست و ششم (دجال ضد مسیح اینجاست – ۱) (حدود ۴۷ مگابایت)

قسمت بیست و هفتم (دجال ضد مسیح اینجاست - ۲) (حدود ۴۷ مگابایت)

قسمت بیست و هشتم (چرا شیطان پرستی توسط رهبران انجام می شود؟ – ۱) (حدود ۴۷ مگابایت)

قسمت بیست و نهم (چرا شیطان پرستی توسط رهبران انجام می شود؟ – ۲) (حدود ۴۶ مگابایت)

قسمت سی ام (حقیقت در مورد خدایان) (حدود ۴۷ مگابایت)

قسمت سی و یکم (زمین شطرنجی و خدایان) (حدود ۴۴ مگابایت)

قسمت سی و دوم (فریب بزرگ) (حدود ۴۷ مگابایت)

قسمت سی و سوم (با ارزش ترین حقیقت) (حدود ۳۸ مگابایت)

قسمت سی و چهارم (انتخاب با شماست) (حدود ۴۳ مگابایت)

قسمت سی و پنجم (تحریف دین) (حدود ۴۷ مگابایت)

قسمت سی و ششم (معبد سلیمان) (حدود ۴۷ مگابایت)

قسمت سی و هفتم (داستان عیسی (علیه السلام)) (حدود ۴۷ مگابایت)

قسمت سی و هشتم (خدای خورشید) (حدود ۴۷ مگابایت)

قسمت سی و نهم (داستان اسلام) (حدود ۴۷ مگابایت)

قسمت چهلم (حقیقت در مورد دوازده امام (آل پیامبر)) (حدود ۴۷ مگابایت)

قسمت چهل و یکم (اعتقادات مشترک) (حدود ۴۷ مگابایت)

قسمت چهل و دوم (دودمان ها) (حدود ۴۷ مگابایت)

قسمت چهل و سوم (نگهبانان دروازه) (حدود ۴۷ مگابایت)

قسمت چهل و چهارم (رمزنمایی ۱۱-۹) (حدود ۴۷ مگابایت)

قسمت چهل و پنجم (اهمیت کعبه) (حدود ۴۷ مگابایت)

قسمت چهل و ششم (کعبه و مناسک ۱۱-۹) (حدود ۴۷ مگابایت)

قسمت چهل و هفتم (انسان کامل) (حدود ۴۷ مگابایت)

قسمت چهل و هشتم (انسان آزاد) (حدود ۴۷ مگابایت)

قسمت چهل و نهم (ظهور مهدی (علیه السلام)) (حدود ۴۷ مگابایت)

قسمت پنجاه (ظهور دجال) (حدود ۴۷ مگابایت)



به تازگی قدیمی ترین متن قرآن که برروی پوست بزنگاشته شده وقدمت آن به زمان نبی مکرم صلی الله علیه وآله وسلم بازمی ‏گردد موردشناسایی قرارگرفته است .کشفی که ثابت می کند قرآن کریم تحریف نشده است .‏

هرروزدلایل جدیدی ظاهرمی شود که ثابت می کند قرآنی که امروزدردست ماست همان قرآنی است که درزمان پیامبرصلوات ‏الله وسلامه علیه نوشته شده واین پاسخی است به هرکسی که ادعا می کند قرآن دارای آیاتی اضافی است که پس ازنزول قرآن به ‏آن افزوده شده یااینکه آیاتی ازآن حذف گردیده است .‏

آخرین وجدیدترین دلیلی که به عدم تحریف قرآن گواهی می دهد مربوط به دانشگاه بیرمنگهام (‏University of Birmingham‏) ‏درکشورانگلستان است .‏

محققین این دانشگاه جدیدا به بررسی دقیق قطعه ای ازیک نسخه ی خطی پرداخته اند که برروی آن آیاتی ازقرآن به خط زیبای ‏عثمانی نگاشته شده است .‏

دراین تحقیق مشخص شده است که این قطعه به زمان حضرت محمد صلی الله علیه وآله وسلم بازمی گردد . این قرآن دست ‏نویس ونادردرکتابخانه ی دانشگاه شهربیرمنگهام وتقریبا ازیک قرن پیش موجود بوده وهیچیک ازمحققین این دانشگاه تا به ‏امروزازقدمت واهمیت این قرآن چیزی نمی دانستند تا اینکه به تازگی اقدام به بررسی برروی آن می کنند ودرمی یابند که قدمت ‏آن به زمان نبی کریم صلوات الله وسلامه علیه برمی گردد وتأکید میکنند که این نسخه خطی قدیمی ترین قرآنی است که تا به ‏امروز کشف وشناسایی شده است .‏

پروفسورDavid Thomas ‏ استاد الهیات دانشگاه بیرمنگهام دراین باره می گوید : ‏

‏" ازاینکه بخشی از نسخه خطی قرآن باقدمتی حداقل بیش از1370 سال میلادی (معادل 1411 سال هجری) را یافته ایم ‏بسیارشگفت زده شدم ! به طورقطع این دست نویس قرآنی ثابت می کند که قرآن درزمان حیات پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) ‏مکتوب شده است واین اعتقادما که قرآن بعد ازرحلت حضرت محمد (صلوات الله وسلامه علیه ) جمع آوری شده است صحیح ‏نمیباشد .‏

پس ازاین کشف، کارشناسان دانشگاه آکسفوردانگلستان درواحد رادیوکربن ‏Oxford Radiocarbon Accelerator Unite‏ که ‏مسوول بررسی قدمت نسخ خطی قدیمی به وسیله آزمایش کربن 14 ( کربن رادیواکتیو) است،بلافاصله مشخص کرد که این ‏نسخه خطی قرآن کریم بین سالهای 568-645 میلادی نگاشته شده است با علم به اینکه می دانیم زمان نبوت وپیامبری حضرت ‏محمد صلی الله علیه وآله وسلم بین سالهای 610-632 میلادی بوده است واین بدان معناست که این نسخه خطی توسط شخصی ‏که معاصرپیامبر(ص) بوده وبا اومعاشرت داشته است نوشته شده است .‏

بخشی ازاین نسخه خطی که بررسی آن ازطریق کربن 14 انجام گرفته وقدمت آن به زمان حیات نبی مکرم صلی الله علیه وآله ‏وسلم بازمی گرددواولین سوره مکتوب آن سوره طه با خطی زیباست :‏

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ * طه (1) مَا أَنْزَلْنَا عَلَیْكَ الْقُرْآَنَ لِتَشْقَى (2) إِلَّا تَذْكِرَةً لِمَنْ یَخْشَى (3) تَنْزِیلًا مِمَّنْ خَلَقَ ‏الْأَرْضَ وَالسَّمَاوَاتِ الْعُلَا (4) الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى (5) لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَمَا بَیْنَهُمَا وَمَا ‏تَحْتَ الثَّرَى (6) وَإِنْ تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ فَإِنَّهُ یَعْلَمُ السِّرَّ وَأَخْفَى (7) اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى (8) وَهَلْ أَتَاكَ ‏حَدِیثُ مُوسَى (9) إِذْ رَأَى نَارًا فَقَالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُوا إِنِّی آَنَسْتُ نَارًا لَعَلِّی آَتِیكُمْ مِنْهَا بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلَى النَّارِ هُدًى ‏‏(10) فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِیَ یَا مُوسَى (11) إِنِّی أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَیْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى (12) وَأَنَا اخْتَرْتُكَ فَاسْتَمِعْ ‏لِمَا یُوحَى‎ ‎‏. سوره طه آیات 13-1‏

درروزهای پایانی سال 2014 میلادی نیزدانشمندان اقدام به بررسی نسخه خطی دیگری دردانشگاه ‏Tubingen University ‏ ‏درکشورآلمان وازطریق به کارگیری کربن رادیواکتیو(کربن14) کردند وپس ازبررسی پوست بزی که متن قرآنی برروی آن ‏نوشته شده بود مشخص گردید که این دست نوشته به فاصله اندکی پس ازوفات نبی مکرم صلی الله علیه وآله وسلم ( احتمالا ‏درزمان خلیفه سوم عثمان رضی الله عنه) یعنی درفاصله سالهای 649-675 میلادی نوشته شده است .‏

این کشفیات قرآنی که هرروز نسخه جدیدتری ازآن نسبت به روزقبل آشکارمی شود دلیلی است روشن تا به هرکسی که دردلش ‏شکی درمورد قرآن دارد ثابت کند که الله رب العالمین خودش حافظ قرآن است و هم اوقرآن کریم راازهرگونه تحریف مصون ‏ومحفوظ داشته است . فالحمدلله رب العالمین .‏

---------------------

به قلم: عبد الدائم الكحیل













حواس پنجگانه















 












 










 






 









نگه داشتِ چشم

آن گاه كه مرد به زنی نگاه می كند، و دوباره می نگرد، این نگاه دوم بیشتر از هر چیز

به كشیدن ماشه ی اسلحه ای می ماند. به دنبال این نگاه هورمونهای جنسیی شلیك

می شوند كه تمام جای جای بدن را در م ینوردد، این هورمونهای جنسی ضربان قلب را

تند، رگهای اصلی را گشاد و رگهای كوچك و متوسط را تنگ می كند، و فشار خون را

نیز بالا می برد، به پروستات می رسد و راه ادرار بسته و در عوض راه مسیر آب زندگانی

باز می شود، و یك ماده ی پاك، عطرآگین و پربار جاری می شود، سپس در تركیب

شیمیایی خون تغییراتی پدید م یآید تا روند نزدیكی جنسی مراحل تكمیلی خود را طی

كند و نسل بشر همچنان باقی بماند.

اما هنگامی كه انسان در طول روز چشمش را كنترل نمی كند، چه اتفاقی می افتد؟

هورمونهای جنسی در نقاط مختلف بدن از طریق رگهای خونی به گردش می افتد،

خداوند بزرگ می فرماید :

{ قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَیَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذَلِكَ أَزْكَى لَهُمْ }[النور:30]

ای پیامبر به ایما نداران بگو چشمشان را كنترل كنند و شرمگاههای خود را نیز »

. نگه دارند، این برای آن ها بس بهتر و پاكتر است

دانشمندان گفته اند :ازکی» یعنی اطهر» پاکتر, همچنین می تواند به معنی سود مند تر

و پاكیزه تر باشد؛ اما پاكی یا از نظر پاك شدن از گناه، یا دوری از بیماریها است؛ زیرا

النظرة سهمٌ من سهام إبلیسَ مسمومة من تركها من خوف اللهِ جلَّ وعزَّ أثابه الله إیماناً یجد حلاوته فی قلبه»(1)

یعنی نگاه به نامحرم تیری از تیرهای زهرآگین شیطان است، هركس از ترس خدا از آن بپرهیزد‘خداوند در پاداش ایمانی به او می دهد كه شیرینیش را در قلبش احساس كند. . در روایت دیگری در حدیثی قدسی آمده:النظرة سهم من مسمومٌ من سهام شیطان من تركها مخافتی أعقبته علیها إیماناً یجدُ حلاوته فی قلبه».(2)

یعنی نگاه) به نامحرم( تیری زهرآلود از تیرهای شیطان است، هركس از ترس من از آن

دوری كند، به خاطر آن، ایمانی به او می بخشم كه شیرینیش را در دل بچشد.

تیر هر گاه به بدن فرو رود، زخمی ایجاد می كند، و چه بسا به یك نقطه ی مشخصی

آسیب می رساند؛ اما اگر زهرآلود باشد، زهر به تمام نقاط بدن سرایت می كند. پیامبر –

درود و سلام خدا بر او باد – چهارده قرن پیش زیان های نگاه دوباره به نامحرم را بیان

داشته است. پس نگاه مانند وارد آمدن فشار بر ماشه است كه به سبب آن یك سلسله

واكنش ها و ترشح هورمونهای پیچیده ی جنسی شروع می شود كه تأثیرات زیادی بر تمام

اعضا بلكه بر تمام سلولهای بدن دارد و بدن را برای عمل جنسی آماده می سازد، تا در

روند ادامه ی نسل مأموریت خود را به انجام برساند. تمام این كنش و واكن شها باید در

یك زمان مشخص صورت می پذیرد؛ اما اگر رها شدن هورمونها دربدن بدون خالی

شدن به درازا بكشد، باعث آسیب ها و خطرهای دوچندانی برای بدن می شود.

در یك سایت علمی – پژوهشی، تحقیقی پیدا كردم كه بیست سال پیش آغاز شده و

به نتایج زیر رسیده بود : نخست این كه این هورمونها در رگها جریان دارد و در بدن

شخصی كه چشمش را از نگاه به نامحرم نگه نمی دارد، به گردش و جریان می افتد، چه

بسا زنی دركتابخانه ای كار می كند، بی حجاب هم باشد، گوشه ی چشمی، عرض هی

جاهای فتنه انگیز بدن و جای خلوتی هم باشد، صحبت از مسایل جنسی هم پیش

می آید، مجله ای نیز و . الخ.

پیامبر گرامی كه از سر هوی وهوس سخن نمی راند مسلمانان را از نگاه پشت

سرنگاه بر حذر داشته و ن را از آرایش و عطرزدن هنگام بیرون رفتن از خانه منع

فرموده، هم چنان كه از خلوت با اشخاص بیگانه، از دست دادن زن و مرد و از تمرد زن

در بستر شوهرش نهی فرموده است. تمام این نهی كردن ها و هشدار دادن ها به خاطر

دوری از بیماریهای بی شمار و بی پایانی است.

اكنون اندكی به جزئیات بپردازیم :

چرا وقتی افعی انسان را می گزد، گاهی او را از پای درمی آورد، دلیل علمی این امر

آن است كه زهر رگها را تا حد غیرقابل تحملی منبسط می كند، در نتیجه فشار پایین

می آید و شخص می میرد. امروزه از زهر افعی دارویی بسیار مفید برای انبساط شاهرگها

و مویرگها تهیه می كنند؛ لذا وقتی مویرگها و شاهرگها بیش از حد انبساط پیدا كند،

منجر به مرگ می شود. پژوهشگر نامبرده نیز این هورمونها را زهر نامیده؛ انداز هی

مشخص و محدود از زهر، دوا و اما اندازه ای زیاده از حد آن درد است.[ بر اثر گردش

این سمها در بدن]چه روی می دهد؟ اولین چیزی كه در اثر گردش این سمها در طول

روز مشاهده می شود، بوی بسیار نامطبوعی از زیر بغل و قسمتهایی از بدن است.

پس تا زمانی كه چشم آزاد و بی قید گذاشته می شود، مجله ها، منظره ها و فیلم هایی هم باشد،

نی ی پوشیده، خلوت با ن بیگانه، صحبت از امیال جنسی هم در میان باشد،

هورمونها در طول روز همچنان در جریان و گردش خواهد بود، و بر مقدار آن افزوده

می گردد و همین ادامه ی مدت چرخش و گردش، آن را به سم تبدیل می كند.

بنابراین نخستین علایم، پیدا شدن بوی نامطبوع زیر بغل و پاها و گشایش روزنه ی

غده های عرق و چربی در قوزك ها، پاشنه ها و در باسن است. این خود چندین نوع

بیماری بواسیر به همراه دارد و گشایش روزنه های چربی از طریق گردش هورمونها

سبب درآمدن جوشهای جوانی در صورت می شود. در جریان بودن هورمونهای جنسی

كه چیزی از زهر كم ندارد، و برانگیختن آن تا حد زیادی، سبب میگرن یا سردرد خفیف

می شود كه پزشكان تا كنون درمانی برای آن پیدا نكرده اند.

اما آن چه ترسنا كتر است دردهایی است كه به مفص لها به ویژ مفص لهای بزرگ

مانند زانو و مفصل ران دست می دهد. به نظر می رسد كه این هورمونها از میزان جی

مایع بین استخوانها م یكاهد و اندك اندك سبب خشكیدن این مایع و سپس به هم

ساییدن استخوانها و آن گاه درد مفصل كه غیر قابل تحمل است، می شود.

در جامعه های غربی در سنین پایین به خاطر گردش این سمها در بدن در طول روز،

از بیماریهای این چنینی بسیار رنج می برند. دو كارمند سیرك در بریتانیا در سن سی

سالگی به دردهای حاد مفاصل مبتلا شدند، و هیچ دلیل قانع كننده ای جز برانگیختن

مستمر هورمونهای جنسی ندارد.

اما در زمینه قلب و رگهای خونی باید گفت كه توالی گردش این هورمونها (یا این

زهرها) سبب پایین آمدن ضربان قلب و كندی گردش خون و خون بستگی احتمالی و

گشایش زیاد و متوالی سر خرگها می شود كه نرمی و انعطاف پذیری آن را از بین می برد،

با این وضع و با تغییر تركیب شیمیایی خون، تصلب شرایین پیش می آید كه بیشترین

بیماری این دوران است. و این بیماری در جامعه های بی قید و بند شایع است. علاوه بر

آن این زهرها كه در جای جای بدن به گردش می افتد، باعث گرفتگی چربی می شود كه

اگر در یك جای مشخصی نفوذ كند موجب نابینایی، راشیتیسم، لنگی، دیوانگی یا

بی حافظگی و مانند آن می شود، و اگر در طول روز در بدن در جریان باشد، سبب لكنت

زبان و سختی چرخش زبان در دهان می شود؛ و نیز باعث پدید آمدن یبوست می گردد

كه خود چیزی حدود پنجاه بیماری از آن ناشی می شود. پس كسی كه خیره به زیبارویان

و نی كه صبحگاهان و شامگاهان در رفت و آمدند، می نگرد و سلسل های زلفكان

مه رویان را می پاید، مجله ها را می خواند و در جاهایی كه خدا را خوش نمی آید،

می نشیند، با تمام این مشكلات و بیماریها دست به گریبان می شود.

از دیگر آثار منفی استمرار گردش این سمها، در سنگ صفرا و گاهی ورم زودرس

پروستات كه بیش از حد معمول است دیده می شود، این نتایج پژوهش یك پزشك در

مؤسسه ای علمی در یكی از كشورهای عربی بود كه من آن را از یك سایت علمی گرفتم؛ اما در حقیقت مصداق این حدیث شریف است: النظرة سهمٌ من سهام إبلیسَ مسمومة من تركها من خوف اللهِ جلَّ وعزَّ أثابه الله إیماناً یجد حلاوته فی قلبه» (3)

یعنی نگاه به نامحرم تیری از تیرهای زهرآگین شیطان است، هركس از ترس خدا از آن بپرهیزد‘خداوند در پاداش ایمانی به او می دهد كه شیرینیش را در دلش می چشد. راهنمایی پیامبر خود سری نیست.

{ وَمَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَى* إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَى} [النجم:3- 4]

"او از روی هوى و هوس حرف نمی زند؛ بلكه در واقع وحی است كه بر او نازل می شود" 

محال است خداوند چیزی را مشروع بدارد یا چیزی را حرام كند مگر این كه نتایج

گران بهایی در پی داشته باشد كه خوشا به حال هر كه آن را دریافت و بدا به حال آن

كه به آن پی نبرد. ما ایمان داران دستورهای خدا را بدون چشم داشتِ كشف حكمتهای

آن اجرا می كنیم؛ اما در عوض اگر حكمتها نیز برایمان آشكار شود، ایمانمان به عظمت

این دین افزونی می یابد.

خداوند بلندمرتبه می فرماید :

{لِیَزْدَادُوا إِیمَاناً مَّعَ إِیمَانِهِمْ} [الفتح:4] "تا ایمانشان همچنان رو به فزونی باشد"

و رحمت بر آن كه فرمود :

یا رامیاً بسهام اللحظ مجتهداً        أنت القتیل بما ترقى فلاتصب

و باعث الطرف یرتاد الشفاءله      احبس رسولك لایأتیك باالعطب

ای كسی كه تلاش می كنی با تیر مژگان به هدف بزنی، با آن چه می اندازی خود را به

كشتن می دهی و كشته خود تو هستی، بیهوده نزن؛ و ای آن كه چشم به او دوخت های و

منتظر شفا هستی، چشمت را فرو هل كه درمانی برایت نمی آورد.

ــــــــــ

برگرفته از کتاب, شگفتیهای خداوند دربدن انسان, نویسنده:دكتر محمد راتب نابلسی،برگردان:یدالله پشابادى، امین سلیمانى. ناشر: انتشارات حرمین.

نوبت چاپ:1384, چاپ اول.

ــــــــــــ

پی نوشت ها :

(1)   حاكم در المستدرك ( 7875 ) از حذیفه این حدیث را روایت كرده، و گفته است :  

      حدیث مستند ودرست است كه مسلم و بخاری آن را نیاورده اند. همچنین طبرانی در

      المعجم الكبیر ( 10362 ) از ابن مسعود روایت كرده است.

(2)   قضاعی در مسندالشهاب ( 293 ) از ابن عمر روایت كرده است.

(3)   سند حدیث ذكر شد.




این تحقیق جدیدی است که حقیقت آن چیزی را که الله تعالی 14 قرن پیش فرموده، روشن می کند!! چرا که در این پژوهش محققان واضح ساختند که نگاه کردن به سوی ن بر روی حافظه کوتاه مدت انسان تاثیر می گذارد!!


این پژوهش جدید هلندی که یکی از محققان آن را بر روی دانشجویان دختر و پسر دانشگاه اجرا نموده، نشان می دهد که حضور ن افسون گر و سخن گفتن با آن ها موجب تشویش فکری مردان شده و از میزان حافظه و فعالیت عقلی آن ها به طور گسترده ای می کاهد.

محققان بیان می دارند که هر چه زیبایی و افسون زن بیشتر باشد، تاثیر گذاری وی نیز بیشتر خواهد بود. محققان این اکتشاف را این گونه تفسیر نمودند که سلول های مغزی که وظیفه سازماندهی و ثبت اطلاعات را بر عهده دارند، با حضور زن و نگاه کردن و حرف زدن با او تحت تاثیر قرار می گیرند. در نتیجه این پژوهش بر روی موضوع جذابیت و افسون گری و خود نمایی متمرکز شد و بدین نتیجه رسید که مرد با نگاه کردن به سوی زن آرایش نموده، تمرکزش را از دست می دهد و توانایی تمرکز حواس خود را حد اقل در زمان نگاه کردن و مدت کوتاهی پس از آن تا از بین رفتن تاثیر نگاه، نخواهد داشت.

شاید حالا درک کنیم که چرا خداوند متعال ما را به فرو گرفتن چشم امر نموده و می فرماید: { ‏قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَیَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذَلِكَ أَزْكَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا یَصْنَعُونَ ‏} 30 نور. یعنی: به مردان مؤمن بگو: چشمان خود را فرو گیرند، و عورتهای خویشتن را مصون دارند. این برای ایشان زیبنده‌تر و محترمانه‌تر است. بی‌گمان خداوند از آنچه انجام می‌دهند آگاه است.

‏به فرمایش خالق مهربان بنگرید که دستور خود را با صیغه (‏قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ) به خاطر وجود مبارک رسول الله صلی الله علیه و سلم در بین ما بیان می دارد و گویی که در هر لحظه ما را به فرو گرفتن چشمانمان امر می کند! خداوند در این فرمایش خود که پیامبر صلی الله علیه و سلم را نیز شامل نموده به ما پند می دهد که سیرت زیبا و اخلاق پیامبر را متذکر شویم و دریابیم که وی هرگز از روی شهوت به زنی نگاه نمی کرد.

و به این عبارت فوق العاده بنگرید که: (ذَلِكَ أَزْكَى لَهُمْ)!

 نگاه کردن به زن فکر و عقل را فاسد نموده و سلول های مغزی را مختل می کند و عملیات فکری درون مغز را مشوش می سازد، اما زمانی که انسان نگاه کردن به این محرمات را پایان می دهد، در حقیقت مغزش با بیشترین هماهنگی کار می کند و توانایی تمرکز صحیح را به آسانی به دست می آورد.

بار دیگر بنگرید که چگونه خداوند این آیه بزرگ را با این کلامش که: (إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا یَصْنَعُونَ) پایان می دهد! برای این که مراقبت خود را از ما در هر لحظه یادآوری نماید، پس او می فرماید: {یَعْلَمُ خَائِنَةَ الْأَعْیُنِ وَمَا تُخْفِی الصُّدُورُ } 19 غافر. (‏خداوند از انه نگاه كردن چشمها و از رازی كه سینه‌ها در خود پنهان می‌دارند، آگاه است.) و این بهترین روش درمانی است. چنان که روانشناسان بر این باورند که احساس مراقبت خارجی برای انسان، می تواند او را از ارتکاب کارهای نادرست بازدارد.

همچنین بنگرید که الله تعالی چگونه این آیه را با امر بر فرو گرفتن چشم (یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ) و حفظ شرمگاه (وَیَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ) آغاز نموده! و این برای این است که خداوند می خواهد هر شبهه و یا کاری را که به می انجامد از ما دور سازد. پس نگاه اولین قدم برای ارتکاب کارهای حرام است و انسان زمانی که چشمش را فرو می گیرد، در حقیقت شیرینی و لذت فوق العاده ای را احساس می کند. و این همان چیزی است که پیامبر صلی الله علیه و سلم آن را به ما خبر داده. هنگامی که می فرماید: نگاه تیری از تیرهای شیطان است و کسی که آن را از ترس خداوند ترک کند، خداوند نوری را جایگزین آن می کند که شیرینی اش را در قلبش احساس می کند. سبحان الله!

در آخر می خواهم این نکته را برای شما یادآور شوم که تعدادی از محققان مسلمان پژوهشی را در رابطه با تاثیر نگاه حرام و تداوم آن انجام دادند و بدین نتیجه رسیدند که نگاه کردن به زن بیماری های بسیاری را بر جای می گذارد که در راس آن می توان به گرفتگی عروق که نتیجه هیجان وارده بعد از نگاه می باشد اشاره نمود. و همچنین فشار خون و اختلالات روانی را که تنها در زمان پیری به وجود می آیند به بار می آورد و نیز بیماری های دیگری از این قبیل بیماری ها.

یقینا خداوند می خواهد ما را پاک نموده و تزکیه کند و برای این است که فرمود: {وَاللّهُ یُرِیدُ أَن یَتُوبَ عَلَیْكُمْ وَیُرِیدُ الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الشَّهَوَاتِ أَن تَمِیلُواْ مَیْلاً عَظِیماً} 27 نساء. یعنی: خداوند می‌خواهد توبه شما را بپذیرد (و به سوی طاعت و عبادت برگردید و از لوث گناهان پاك و پاكیزه گردید) و كسانی كه به دنبال شهوات راه می‌افتند، می‌خواهند كه (از حق دور شوید و به سوی باطل بگرائید و از راه راست) خیلی منحرف گردید (تا همچون ایشان شوید).

نکته: در حقیقت پژوهش ها نشان دادند که تاثیر زن آرایش کرده بسیار بیشتر از زن عادی است و در این جا شاید درک کنیم که چرا اسلام خودنمایی را برای زن حرام نموده، بلکه پیامبر صلی الله علیه و سلم یقینا زن را از خودآرایی بر حذر داشته و خبر داده که او بوی بهشت هم به مشامش نمی رسد، مگر  این که به سوی خداوند متعال باز گردد و توبه کند. و در حدیثی پیامبر صلی الله علیه و سلم ما را خبر می دهد که خود آرایی و افسون گری و خارج شدن ن به صورت (کاسیات عاریات مائلات ممیلات) یعنی: نی که پوشیده‌اند و (در عین حال) ‌اند، و نی که به طرف مردها تمایل پیدا می‌کنند و مردها را به طرف خود جذب می‌کنند» از نشانه های قیامت است. پس با وجود این موارد هنگامی که اثری از آثار خودنمایی را چه از طریق رسانه ها، یا در خیابان و محل کار می بینیم بهتر است چه برخوردی داشته باشیم؟! در آن زمان شایسته است دستور الهی را به یاد داشته باشیم که: { ‏قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَیَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذَلِكَ أَزْكَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا یَصْنَعُونَ ‏} 30 نور. یعنی: به مردان مؤمن بگو: چشمان خود را فرو گیرند، و عورتهای خویشتن را مصون دارند. این برای ایشان زیبنده‌تر و محترمانه‌تر است. بی‌گمان خداوند از آنچه انجام می‌دهند آگاه است.

 


لبخند زدن

دانشمندان دریافتند لبخند زدن اثرات مثبتی بر روح و روان انسان دارد! لبخند


دانشمندان دریافتند لبخند زدن اثرات مثبتی بر روح و روان انسان دارد! لبخند زدن یك نوع هدیه است كه می‌توان آن را به دیگران تقدیم كرد و علتهای زیر را دارد:

-        لبخند زدن، شادی را به دلهای دیگران وارد می‌كند و این خود یك نوع از اهدا می‌باشد بلكه حتی از مهمترین آنها می‌باشد.

-        خندیدن برای رساندن بهتر مقصود و مفهوم خود به دیگران نقش مهمی دارد.

-        با یك لبخند می‌توان جو متشنج بوجود آمده را از بین برد و این چیزی است كه با پول نمی‌توانیم انجام دهیم و اینجاست كه درمی‌یابیم لبخند از ثروت مهمتر است. به همین خاطر كمترین كاری كه می‌توانیم در قبال دیگران انجام دهیم، لبخند زدن است.

 

-        لبخند و شفایافتن: بسیاری از پزشكان تأثیر خنده در بهبودی سریعتر بیمار را تأیید می كنند و بنابر این گفته لبخند پزشك بخشی از علاج بیمار تلقی می‌شود. پس هنگامی كه به دوست خود یا به همسر خود یا همسایه خود لبخند می‌زنی در حقیقت یك نسخه شفادهنده به آنها اهدا كردی بدون اینكه خود آن را احساس كنی واین خود یك نوع اهدا می‌باشد.

بنابر این دلایل است كه به سخن حضرت محمد (ص) توجه می‌كنیم كه می‌فرماید:

(لبخند زدن شما به روی دوستتان صدقه است)

 

---------------------

به قلم: عبد الدائم الكحیل

www.kaheel7.com/fa


با سلام
به تصویر زیر نگاه کنید(کلیک راست VIEW IMAGE)


همانطور که مشاهده میکنید شجره نامه ی بیامبران از ادم تا خاتم در این تصویر وجود دارد
ومیبینید که نژاد اخرین بیامبران الهی از حضرت ابراهیم به دو شاخه تقسیم شده است.
اسحاق-اسماعیل
از نسل اسحاق بیامبران زیادی متولد شدندمثل یعقوب و یونس و . عیسی مسیح
اما از نسل اسماعیل ادنان و بزرگترین انسان تاریخ بشریت یعنی حضرت محمد متولد شدند
همینطور که همه میدونید همه ی امامان ما از نسل بیامبر هستند .

امام حسن عسگری (ع) بدر امام زمان ما هستند اما میدانید مادر ایشان از چه نسلی هستند
مادر ایشان از نسل حضرت عیسی هستند که این نشان دهنده ی اصلیت و نسب امام زمان است
ومیبینید که امام زمان ما از نژاد خالص ترین انسان ها است . امام زمان دارای دو رگه ی اسحاق و اسما عیل است
 

نتیجه گیری : 1- بعد از ظهور حضرت و نابود کردن دشمنان خدا همه ی ادیان و اقوام مختلف باید یکبارچه شده و یک دین را
بیروی کنندکه ان هم ایین ابراهیم یکتا برست است.و رهبری همه ی انسان ها در ان دوران فقط به دست امام زمان است چون امام زمان اصل ونسبی دو رگه دارد
یعنی هم از نسل اسحاق یعقوب .موسی وعیسی است(ازسمت مادر) بس بر قوم های مسیحی و یهودی واجب است که از ایشان اطاعت کنند.
و هم از نسل اسماعیل و حضرت محمد است و بس بر مسلمانان واجب است از ایشان اطاعت کنند.

2-همانطور که  نژاداخرین بیامبران در زمان ابراهیم (ع) از هم جدا شد بامیلاد حضرت مهدی (عج) ان دو نژاد دو باره به هم رسیدند و اخرین امام و راهبر ما هم ایشان هستند و سلسله ی اخرین فرستادگان الهی بامیلاد ایشان بایان یافت .

منبع:KHANBAZ.MIHABLOG.COM
لطفا نام منبع را ذکر کنید

در ایام تحصیل علوم دینی و فقه اهل بیت علیم السّلام در نجف اشرف، شوق زیاد جهت دیدار جمال مولایمان بقیه اللّه الاعظم داشتم. با خود عهد کردم که چهل شب  چهارشنبه پیاده به مسجد سهله بروم به این نیت که جمال آقا صاحب الامر علیه السّلام   را زیارت و به فوز بزرگ نائل شوم.

تا ۳۵ یا ۳۶ شب چهارشنبه ادامه دادم، تصادفاً در این شب رفتنم از نجف به تأخیر افتاد و هوا ابری و بارانی بود. نزدیک مسجد سهله خندقی بود، هنگامی که به آنجا رسیدم  بر اثر تاریکی شب وحشت و ترس وجودم را  فرا گرفت مخصوصاً از زیادی قطّاع الطّریق و ها، ناگهان صدای پایی را از دنبال سر شنیدم که بیشتر  موجب ترس و وحشتم گردید.

برگشتم به عقب سید عر بی را با لباس اهل بادیه دیدم، نزدیک من آمد و با زبان  فصیح  گفت: ای سیّد! سلام علیکم»  


آخرین جستجو ها

CASPIAN CYCLING پرطرفدارترین وبلاگ تفریح و سرگرمی Matthew's collection گروه منتظرین مهدی isragote Horace's memory فروشگاه ایرانیها Gary's life ininlibis1985 Karin's info